سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه سن داره

کودکانه

پروفایل بیوفیزیکال

امروز رفتم پروفایل بیوفیزیکال انجام دادم. دکترم اصرار داشت دکتر خاصی برم که او هم فقط امروز بیمارستان بود.. چقدر هم خوش اخلاق بود....پسرم حالت خیلی خوبه.. تنفست خوبه ضربان قلبت عالیه و حرکاتت هم نرماله... آب دورت خوبه... دکتر اینها رو که چک کرد گفت حالت نرمال این سونو نیم ساعتی طول میکشه ولی چون بچه همه چیزش خوبه دیگه نیازی نیست... 3 کیلو وزنت هست و دقیقا امروز 36 هفته و 4 روز سن داری... همش می ترسیدم چون زود داری میای کم وزن بدنیا بیای ولی خدا رو شکر فکر کنم تا هفته دیگه که 37 هفته و 5 روزت هست 200 300 گرم دیگه هم وزن بگیری... آنزیم هام بالاست ولی ثابت مونده و دکتر گفت میشه این هفته رو هم صبر کنیم.. در نتیجه عزیز دلم هفته دیگه 4 شنبه تو زم...
30 دی 1393

10 روز مانده

  فقط 10 روز مانده...شایدم کمتر.. دکتر بر عکس همیشه زود آمد.. خودم رو آماده کرده بودم برای انتظار طولانی ولی زودتر آمد.. وضعیتم رو کامل بررسی کرد.. اول بچه و آب دورش که خوب بود ولی بعد گفت جفت مچور شده.. که من نمیدونم یعنی چی ولی یکم چک کرد و بعد گفت دیگه نمیشه صبر کرد می ترسم کار دستت بده... بعد هم برای 8 بهمن بهم وقت سزارین داد.. روز های 6 تا آمپول دیگه هم 6 ام و 7 ام باید بزنم از همون هایی که تو هفته 32 هم برای تشکیل ریه هاش زده بودم... البته نامه بستری رو که داد بعد انگار پشیمان شدم گفت آخر این هفته یه  سونوی تشخیصی پروفیزیکال بدم و جوابش رو همین آخر هفته نشان بدم شاید نشه تا چهارشنبه دیگه صبر کرد و مجبور باشیم زودتر سزارین ...
27 دی 1393

پایان ۸ ماهگی.شروع ماه ۹(هفته۳۶)

هفته ۳۶ هم شروع شد.. شنبه تاریخ اومدنت معلوم میشه..و من بشدت هیجانزده ام.. قندم بطرز عجیبی نوسان داره... دکتر هم نمیدونه چه کنه.. دلیلش اینه که آزمایشهام نرمال نشون میده ولی تو ساعاتی که دکتر میگه تو خونه اندازه گیری کنم بسیار بالاست... دکتر هم می گه اگر انسولین رو اضافه کنه تو ساعاتی که قندم پایینه ممکنه دچار شوک قندی بشم.. اگر هم همین باشه تو یه ساعاتی قندم خیلی بالاست.. با دارو باید کنترل بشه که منم دارو نمی تونم مصرف کنم... دارم سعی می کنم نگرانش نباشم.. یعنی کاری از دستم بر نمیاد فقط آرزو می کنم روی بچه تاثیر بدی نگذاره..کمرم خیلی ناراحته ولی استراحتم رو بیشتر کردم.. بیشتر روز رو تو رختخواب می مونم و بیرون هم زیاد نمیرم.. شبها خیلی غیر...
24 دی 1393

هفته ۳۵

هوراااااا.. این هفته تمام بشه خیال من راحت میشه که شما تو دستگاه نمیری   ۵ شنبه جواب آز رو بردم دکتر کبد دید... آنزیمها هنوز خیلی بالا هستند.. دکتر باز یک نامه نوشت برای عارفی که از نظر او در اولین زمان ممکن باید بارداری ختم بشه... اما در هر صورت وضعیت من تحت کنترل هست و آنزیمها هر هفته کنترل میشوند..... نامه امروز بردم مطب دکتر... اول از همه بگم که به خیال خام خودم که هر چه زودتر برم زودتر میرم داخل ساعت ۷.۳۰ مطب دکتر بودم... از شانس زیبای بنده دکتر امروز ساعت ۱۱.۳۰ تازه اومد مطب و ساعت حدود ۱۲.۳۰ منو دید... ۵ ساعت اونجا خشک شدم...خیلی دیگه سختمه یکجا نشستن... نامه رو به دکتر دادم با اکراه البته!!!! دکتر آزمایش رو دید و سونو هم انجام ...
20 دی 1393

....

چشمش رو درست می کنیم پاش میشکنه.. قندم شده 237..... آنزیمها کوتاه میان قند میره بالا.. قند میاد پایین فشار میزنه بالا... تو اونجا تو شکم من راحت خوابیدی من اینجا از استرس و حر فهای این دکتر ها دارم می میرم.. قندم چرا رفت بالا منکه  این همه رعایت می کنم... چرا دکتر نمی گذاره زایمان کنم خسته شدم از بس یه عالمه چیز نگران کننده پیش میاد..هفته 34 داره تمام میشه منم دارم تمام میشم
16 دی 1393

روز های پر از علامت سوال

این روز ها پر سوالم.. چی میشه.. چجوری میشه.. تو حالت خوبه.. آسیبی بهت وارد نشده.. من حالم خوبه.. آنزیمها چی میشن.. تو کی میاییی.. سالم میایی.. نکنه بلایی سرت بیاد.. کمرم تحمل داره... قندم در چه حاله... مهمتر از همه تو کی میایی.. فردا... هفته دیگه...  5 هفته دیگه... هیچکدومشون جواب ندارند...با خودم میگم خوش بحال مامانامون... اصلا دوران بارداریشون این همه دکتر و دوا و سونو هم نبوده.. حتی نمی دونستند بچه پسره یا دختر.. شاید بزرگترین دغدغه اونها همین جنسیت بوده.. نمی فهمیدند قند چیه..آنزیمهای کبدی چه مرگشونه... حالا ما هر روز هزار تا آزمایش میدیم و بالاخره از توی یکی از این همه یه دردی پیدا میشه...راستش بعد از این همه پستی و بلندی کلمه خست...
11 دی 1393

هفته 33

برام دعا کنید دکتر ها اصرار دارند که جنین رو باید خارج کنند... شنبه دکتر عارفی رو می بینم.. امروز دکتر آزمایشهای جدیدم رو دید و گفت که آنزیمهات باز بالاست و باید حاملگی رو ختم کنیم... یه نامه هم نوشت به دکتر عارفی که نظر تخصصیش اینه که باید بچه رو خارج کنند  دکتر عارفی رو شنبه  می بینم. دکتر گفت یه راه دیگه اینه که از کبدم نمونه برداری کنند و بعد تصمیم بگیرند.. خیلی به دعاتون نیاز دارم.. اگر الان بدنیا بیاد نارسه و خطرناکه خدا کنه عارفی یه راه دیگه جلو پام بگذاره بعدا نوشت, امروز دکتر عارفی هم نظرش این بودکه نمونه از کبدبگیرند و بعد هر تصمیمی بگیرند. جهت اطمینان ۶ تا آمپول بتا متازون داد که بزنم که درصورت اجبار به در آوردن بچه ...
4 دی 1393

آنزیمهای کبدی من

سلام دوستان من بالاخره مرخص شدم... عرض کنم به حضورتون که البته اجازه ترخیص نمی دادند ولی با رضایت خودم مرخصم کردند... یکم موضوع جدی تر از اون چیزی بود که خودم تصورش رو می کردم... حتی دکتر گوارش معتقد بود که باید  جنین رو در بیارند.. ولی خانم دکتر عارفی اجازه نمی داد و  می گفت تحت نظر آنزیمهامو چک می کنند و اگر بالاتر رفت اون زمان جنین رو خارج کنند.. قضیه از این قراره که ظاهرا این کبد نازنین ما چرب شده و بارداری و قرص های مختلف نظیر پروژسترون ها و پریناتال که مصرف می کنم مرتب این موضوع رو تشدید می کنه... اول نگران مصمومیت حالگی بودند ولی چون فشارم نرمال بود و هیچ خارش و دردی نداشتم اون موضوع کنسل شد... ولی آنزیمها همچنان بالا ب...
1 دی 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد